❤دورهمی❤

♥welcom to my blog♥

❤دورهمی❤

♥welcom to my blog♥

❤دورهمی❤

سلام دوستای گلم،من مهتابم .ازاینکه به وبلاگم سرزدین ویا اگر نظری هم ارسال کردین واقعا ممنونم.❤
من سعی میکنم تواین وبلاگ بهترین چیزا رو براتون به اشتراک بذارم،حالا چه عکس،چه متن و...
البته اینم بگم که سعی میکنم بیشتر پست های دخترونه بذارم ^_~
اگر از وبم خوشتون اومد لطفا به دوستانتون هم معرفی کنید تابیان وازمطالب اینجا بهره مند بشن،
اگرم خوشتون نیومد که هیچی دیگه...خب دیگه من زیادحرف زدم،خودتون برید ببینین...
باتشکر.دوستدارشما مهتاب
my instagram: paricheeeeee

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

خستم...

جمعه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۷:۳۷ ب.ظ


بعضی وقتاکه دلتون ازهمه چیزوهمه کس گرفته دلتون میخواد برین و دق ودلیتونو سر اون فرد یا چیزی که باعث

ناراحتیتون شده خالی کنید.اما نمیتونید...یا شاید پیشتون نیست..یاشایدم هست اما چون خیلی دوسش

دارین نمیتونید ایم کارو بکنید؛بخاطرهمین به کوچکترین چیزی که برخورد میکنید عصبی میشید ودلتون میخواد

ناراحتی عصبانیتتونو سر اون خالی کنید...بعضی وقتا یه چیزایی از کسایی میشنوین که دلتون میخواد بایستین روبه روشونو جوابشونو بدین اما به خاطر بغضی که تو گلوتونه ساکت میشینو فقط نگاهش میکنین..فقط بخاطر اینکه اون بغض لعنتی که توگلوتون لونه کرده نشکنه...حال الان منم دقیقا همینطوره....دلم گرفته...ازهمه چیز..ازهمه

کس...ومهمترازهم دلم  ازکسی گرفته وازکسی ناراحتم که یه زمانی فکرشم نمیکردم که همچین اتفاقی

بیفته وباعث بشه زندگی من از مسیر اصلیش منحرف بشه و به جایی برسه که هیچوقت تصورشوهم

نمیکردم...شاید الان ذهن خیلیاتون به سمت اینکه من دارم درمورد اون فرد مذکری حرف میذنم که یه زمانی

باهاش درارتباط بودمو حالا ولم کرده رفته منحرف بشه...!اما اینطور نیست...من دارم درمورد کسی حرف میزنم

که تو زندگی همه هست وهمتون خیلی دوسش دارین وبراتون خیلی عزیزه...شایدم تو زندگی خیلیا بوده اما

حالا نیست..مثل من...بگذریم...امروز دلم خیلی گرفته...خیلی بیشترازخیلی...البته فقط امروز نیست..چندروزه

که اینطوریم....بیچاره دوستام که تو این مدت بداخلاقیامو تحمل کردن..مخصوصا میناومریم وماهورومبینا...

(دوست جونیام توروخدا منو حلالم کنید بخاطر این چندروز)..رااستشو بخواین ازچندروزم بیشتره..الان چندساله

که ناراحتمو دلم گرفته،اما به روم نمیارم..میگم میگذره..درست میشه..اما هرچی بیشتر خودموبه بیخیالی

میزنم این زندگی نامرد بیشتر سخت میگیره...اصلا انگار باهام سرلج افتاده..نمیدونم چرا..نمیدونم به چه

جرمی..هیچی نمیدونم...اما اینو خوب میدونم که حالاحالا ها  وضعیت همینه....دلم میخواست یه چیزی میبود

تا بتونم  دق ودلیمو سرش خالی کنم.خسته شدم ازبس همه چیزو تو خودم ریختم....مگه یه آدم چقد ظرفیت

داره؟!چقدر میتونه همه چیزو تحمل کنه اما دم نزنه..!؟

 

ای بابا....بگذریم...این نوشته هاهم همشون بهانه هستن....لااقل اینطوری تونستم یکم خودمو سبک

کنم...خوبیش اینه که اینجابجز یه نفر بقیه هیچکدوم منو نمیشناسن...

ببخشید اگه نوشته هام باعث رنجیدنتون شد....اما باید یه جوری خودمو خالی میکردم....

عصر جمعتون بخیر دوست جونیا....امیدوارم این زمانا (عصرای جمعه )برای هیچکدومتون دلگیر نباشه...

  • M...N

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی